کد مطلب:321179 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:297

بهائیگری و بابیگری
به چند دلیل بطلان آن را ثابت می نمائیم.

به طور كلی دین نیست زیرا تمام موازین و قوانین یك دین در او صدق نمی كند مذهب هم نیست مسلك است، مرام است (بعدا درباره عدم انطباق دین صحبت می شود).

2- وسیله دست خارجی دست كه به موجب شرایط داخلی ایران آن زمان به وجود آمده است (در جای خود داستان زندگی پرنس دالكوركی را خواهیم گفت).

3- آیات قرآن را یا به طور ناقص می خوانند و ناقص عمل می كنند و نیمه كاره می نویسند یا تحریف می نمایند. (كه در جای
خود دلیل و مدرك خواهیم آورد).

در حالی كه ما دینی از شعبه دین اسلام نداریم كه قرآن را تفسیر دهد یا كم و یا زیاد كند.

4- اكثر احكام آنها مخالف با اصول فقهی است (بعدا ذكر خواهیم نمود).

5- مهدی قائم آنها اول ادعای امامت بعد پیغمبری و خدائی نمود.

6- مهدی قائم آنها توبه كرد و پشیمان شد و عین توبه نامه در كتابخانه مجلس موجود است.

7- آنچه ادیان دیگر پیش بینی می كنند كه حضرت قائم خواهد آمد منطبق بر دین آنها نیست.

8- در این دین فساد جزء مذهب زیرا چیزهائی كه دین اسلام حرام كرده آنها حلال نموده اند و قانون شرع را عوض كرده اند.

9- فرقه های بابیه و بهائیه هیچ گونه رسمیتی در بلاد اسلام و هیچ یك از مراجع دینی جهان نداشته و ندارند توضیح این كه بعد
از ذكر فرقه های باطل در قرون و اعصار مختلف صاحبان مذاهب بزرگ دیدند ایمان محكمی در مسلمانان به خصوص شیعیان است از طرفی اتحاد و همبستگی كامل دارند سعی كردند رخنه در آن نمایند و تشتت در دین اسلام در اندازند لذا مبلغین مسیحی كه آن موقع تبلیغات زیاد می كردند در لباس روحانیون ایران در آمدند كه هو از طرفی جاسوسی اجنبی را بنمایند و از طرف دیگر بتوانند رخنه ای در دین ما كنند و دین و ایمان محكم مسلمان زاده ها را تبدیل به حالت سستی نمایند به صورت فرقه های شیخیه و بابیه و ازلیه و بهائیه درآمدند.

در اواسط قرن نهم محمد مشعشع (سید) در خوزستان ادعای مهدویت نمود و مقالات به سبك قرآن نوشت و آیات قرآن را با نوشته های محمل خود مخلوط كرد.